June 12, 2014

Some letters on not being slim


 
سلام،
سایب شماره بیست و دوی عزیز!
من می دانم چیزی که بیشتر آزارمان می دهد این است که دیگر شلوارهایمان از کونمان بالا نمی رود و چسبندگی بلوزهایمان به تن، سبک لباس پوشیدمان را دگرگون کرده است. اما نمی توانم انکار کنم که دغدغه های دیگری هم در باب افزایش وزن دارم. مثلا این که نمی توانم اصالتِ تصویرِ خود را، یک سال پیش، وقتی در آن وزن و اندامم بودم، نا دیده بگیرم. فکر می کنم آن تصویر، تصویرِ واقعیِ من است و به نحوی از انحا، باید باز گردم به همان تصویر.
قربانتان،
سین
 
 
سلام،
سین عزیزم!
من و شما به جایی رسیده ایم که باید از شر این افکار مزاحم راحت شویم. حالا که به اندازه کافی دست در نظریه های مربوط به چاقی (تصویر بدن زنانه، فمینیسم و غیره) برده ایم اما ناکام در درونی کردن شان بوده ایم، چه خوب که کاری کنیم و این پروژه ی چاقی را به طور کل از دستور برنامه مان، -در گیر و دار هزار دغدغه ی دیگر،- خارج کنیم. پیشنهاد من برای این کار قطعا توسل به هر گونه عمل غیرسالم و غیر بهداشتی در باب لاغر شدن است. چرا که می دانید، الغریق یتشبث بکل حشیش یا چیزی در همین مایه ها. منتظر پاسخ تان هستم.
دلتنگی و بوسه،
سایب
 
 
سلام دوباره،
سایب جان!
دارویی وجود دارد به نام زنولیپ. این زنولیپ را مادرم مصرف می کند و چیز خوبی است. بر عکس آن چه ما فکر می کردیم چیز گرانی هم نیست. می توانیم این پروژه را عملی کنیم و یک بار برای همیشه دست از فکر کردن به مسئله ی وزن و ترازو برداریم.
مخلص،
سین
 
 
سلام،
سین عزیزم!
پس از جمع کردن اطلاعات و جستجوهای فراوان اینترنتی، به نظر می رسد که این دارو، برای گلسترول بالای سرکار والده گرامی تجویز شده و نه برای کاهش وزن ایشان. اگر پیشنهاد دیگری دارید بیان کنید، چون من در مرز تسلیم شدن به   جبهه ی مولکول های چربیِ دور ِشکمم هستم.
با شرمندگی بسیار،
سایب
 

No comments:

Post a Comment